خیلی سخته بفهمی که یک روز کسی که دوستت دارم از دهنش خالی نمی شد و بهت می گفت دوستت دارم و برات می میرم بفهمی عشقش دروغ بوده و همه ی آن ها بازی بیش نبوده است . خیلی سخته که پیام های را که می داده بفهمی که به صد نفر دیگه هم می داده . خیلی سخته همه به خاطر پول تو رو بخوان و روت مثل سرمایه گزاری فکر کنند. خیلی سخته بفهمی چقدر پسر ها نا مردند و نتونی به کسی اعتماد کنی فکر این که کسی که دوست صمیمیت بود ومثل خاهر نداشته ات بود تنها عشقت رو ازت بگیره . خیلی سخته که تنها پناهت دیوار باشه و حتی بعضی وقت ها اون هم پشتت رو خالی کنه و در زمانی که در خون و عشق غلت می زدی هیچ کس پشتت نباشه. خیلی سخته که آرزوی مرگ کنی ولی همهی نقشه هات برای مرگ خراب بشه . خیلی سخته که تنها کسی که پشتت آست و هوات رو داره تنها راهش فرار باشه فرار از تنهایی از غم خیلی سخته به خاطر عشق میهنت رو ترک کنی از همه ی وابستگی هایت در کشورت بگزری و بری. خیلی سخته که همه فقط پول رو خشبختی می دانند و آرامش خود را در نظر نمی گیرند و نا شکری می کنند ولی نمی دانند ما که پول داریم آرامش نداریم. خدایا همه ی این کارها دست تو و خواسته ی توست همهی این کار ها رو تو می کنی از نوزادی بر روی پیشانیم تقدیرم رو نوشتی ودر آن رفاه و در عین حال غم را قرار دادی حالا امید و آرامشم تو هستی کمکم کن تا تاقت بیارم .و همه ی این ها رو فراموش کنم. خدایا وصیت من را گوش بده نامه ام را بخون شاید دیگه من نباشم مرا قب عشقم بمان مسپارمش بهت میرم تمام تارو پودمو یک وقت نیاد برنجونیش کسل کنی وجودمو. خدایا یک وقت کسی نیاد بدزده قلب ساده اس را کسی نیاد تو زندگیش بشینه زیر سایه اش و بهش بگه دوسش داره خیلی بده زمونه خدا سپوردمش بهت مواظب عشقم بمان. فردا قراره من و تو از همدیگه جدا بشیم فردا قرار همدم گریه ی بی صدا بشیم تو کوچه های بی کسی نیستی و پرسه می زنم باید منو نگاه کنی غریب شهرتون منم یادش بخیر منو تو یک قلب پاک و بی غرور حالا چی شد که عوض شدی دلت کجا سنگ صبور من تو رو عاشق می کنم هر جور شده حتی با زور کی می خواد فردا تو رو از من بگیره کاش اون هم ویرونه شه آتیش بگیره ما باید فردا رو از دنیا بگیریم ما اگه با هم نباشیم می میریم ما باید قذر این روزا رو بدانیم وای اگه فردا بیاد تنها می مونیم خدایا شاید این عشق که می گم تو نشناسی نزدیک ترین کسم اونه خدا من مهم نیستم ولی نزار او ن تنها بمونه بمیرم واسه ی گریه اش گریه خیلی به اون چشماش می آیه وقتی که حرسش می گیره می گه که از من بدش می آید اما وقتی آروم می شه می بینه که من بغضم گرفته همین دیوانه بازی هاش از اول چشمم رو گرفت حالا که دیگه مجبوریم با هم وداع کنیم بیا به یاد اون روزا هم هم دیگه رو دعا کنیم یک وقت دیدی دعا گرفت خدا نزاشت جدا بشیم ای وای داره فردا می یاد باید دست به دعا بشیم با قلب پاکت از خدا بخواه منو صبرم بده هنوز نرفتی از پیشم دوریت داره زجرم میده دوستت دارم ترکم نکن بگوچه وقت دلم را زیاد خواهی برد اگرچه خواندهام از جای جای چشماند دلم مسافر تنهایی شهر عاشقاست که مانده درعطش کوچه های چشماند جنون آبی دریا فدای چشماند که در اانتظار خالی یست جای چشماند به انتهای جنونم رسیده ام اکنون به انتهای خود و به انتهای چشماند خدا کند بدانی چقدرمحتاج است نگاه خسته من به دعای چشماند چشمان نجیبت را از دور پرستیدم چه باید کرد اینهم سر نوشتیست ولی دل را فدایی چشماند می کنم ای کاش چشمم تورا سر فصل اافق ما بود چشمان تو دریا یست و موج گلها تسکینم ای کاش در چشمایت تردید را دیده بودم یا از همان روز اول از عشق ترسیده بودم
چو بغضی کهنه در غربت اسیرم چو آهی کز صدای خفته سیرم من اینجا مانده ام تنها خدایا همین روزاس که در غربت بمیرم ببین اینجا پرنده رو زمینه یه عمره خواب ِ پرواز و می بینه در اینجا پشت ِ هر آهوی معصوم ببین گرگی نشسته در کمینه!! در اینجا باید از خوبان جدا بود مث ِ شبنم غریوی بی صدا بود !! در اینجا زندگی تلخه خدایا چقد سخته غریبی آشنا بود !! در اینجا قلب صاف و صادقی نیست میان گریه هاشان هق هقی نیست ! در این دنیای تلخ بی مروت دریغا ای دریغا ، عاشقی نیست
تو را بجای همه کسانی که نشناختهام، دوست میدارم برای اشکی که خشک شد و هیچوقت نریخت … تو را برای دوست داشتن، دوست میدارم … تو را بخاطر بوی لالههای وحشی تو را برای لبخند تلخ لحظهها تو را بجای همه کسانی که نمیشناختهام، دوست میدارم عشق یعنی...
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی سوز نی ، آه شبان وقتی که تمام دنیا دنیایت یک نفر باشد ولی حرفت برایش ارزیشی ندارد میفهمم که تنهایی یعنی چه تازه می فهمم که آن مترسک داخل باغ از من تنها تر ست او می گفت: کلاغ هرچی می می خواهی نوکم بزن ولی تنهام نزار هرچه می خواهی زخم زبان بزن و تهدیدم کن ولی ترکم نکن روی قبرم بنویسید کبوتر شدورفت زیرباران غزلی خواند چه تفاوت که چه خورده است ؟غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد ورفت روز میلاد همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بو که از غرق شدن می ترسید
توراحس میکنم هردم..افسوس.
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه کردی...
من از شوق تماشایت...
نگاه از تو نمیگیرم....
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....
ولی...افسوس...این رویاست....
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....
تو با من مهربان بودی...
واین رویا چه زیبا بود....
ولی.... افسوس.... که رویا بود....
تو را بجای همه روزگارانی که نمیزیستهام، دوست میدارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشتهام، دوست میدارم
تو را بخاطر دوست داشتن، دوست میدارم …
لبخندی که محو شد و هیچگاه نشکفت، دوست میدارم
تو را بخاطر خاطرهها دوست میدارم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست میدارم
به خاطر گونه زرین آفتابگردان
برای بنفشی بنفشهها دوست میدارم
تو را بخاطر دوست داشتن، دوست میدارم
تو را بجای همه کسانی که ندیدهام، دوست میدارم
و پرواز شیرین خاطرهها دوست میدارم
تو را به اندازه همه کسانی که نخواهم دید، دوست میدارم
اندازه قطرات باران، اندازه ستارههای آسمان، دوست میدارم
تو را به اندازه خودت، اندازه آن قلب پاکت، دوست میدارم
تو را برای دوست داشتن، دوست میدارم
تو را بجای همه روزگارانی که نمیزیسته ام، دوست میدارم
برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب میشود و برای نخستین گناه
تو را بخاطر دوست داشتن، دوست میدارم
تو را بجای تمام کسانی که دوست نمیدارم، دوست میدارم …
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
دلش تر شد رفت
Design By : MohammadDesign.IR |