حرف های یه دلشکسته

نوشته شده در چهار شنبه 13 آذر 1392ساعت 13:7 توسط کیانا |
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم... هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم... هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره... هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...
نوشته شده در چهار شنبه 13 آذر 1392ساعت 12:32 توسط کیانا |
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند
نوشته شده در چهار شنبه 13 آذر 1392ساعت 12:31 توسط کیانا |
قصه ی خوابیدن وجدان ها روی خوابیدن اصحاب کهف را هم سفیـــد کرده است! خدایا آیه ای هم برای اینها نازل کن!
نوشته شده در چهار شنبه 13 آذر 1392ساعت 12:25 توسط کیانا |
گفته باشم......من دردمیکشم اماتوچشمهایت راببند-سخت است بدانم میبینی وبی خیالی.......
نوشته شده در چهار شنبه 13 آذر 1392ساعت 12:25 توسط کیانا |
دیگر تمام اطرافیانم آگاه شده اند آنقدر که غم ها و غصه هایم را به حراج گذاشته ام و دیگر سخت شده کتمان کردن شادیِ رها شدنم آری چندیست که از جداییمان بسیار خرسندم و شادمان آنقدر شادمانم که سکوت ، تنهایی ، بغض ها و حسرت ها از فکر و ذهن و قلبم کوچ کرده اند و حالا بیشتر اوقاتم را با خدا سخن میگویم و گاهی اوقات با هم به پیاده روی میرویم ...!! و اصلا جای خالی ات را احساس نمیکنم ...!
نوشته شده در چهار شنبه 13 آذر 1392ساعت 12:24 توسط کیانا |
مـر|قـب بـآش ...!!! بــه جـآی فـرشـتـه گـرگـ ر| در آغـوش نـکـشــی |یـنـجـآ {دنیـآی مـجـازی} ســت
نوشته شده در چهار شنبه 13 آذر 1392ساعت 12:22 توسط کیانا |
در جلسه ی امتحان عشق !! من مانده ام و یک برگه ی سفید یک دنیا حرف نا گفتنی٬ ... یک بغل تنهایی و دلتنگی درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمیشود ...در این سکوت بغض آلود !! قطره ای کوچک هوس سرسره بازی میکند و برگه ی سفیدم !!عاشقانه قطره را در آغوش می کشد . .. عشق تو نوشتنی نیست
نوشته شده در چهار شنبه 13 آذر 1392ساعت 12:11 توسط کیانا |

               

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 8 مرداد 1392ساعت 19:22 توسط کیانا |

عکس های جدایی عاشقانه

تکیه ام بر دیوار بود.به عکس هایت نگاه می کردم و تو می خندیدی و من گریه می کردم تمام خاطراتمان را مرور کردم و اهی کشیدم دلم شکست و دیوار به گریه

افتاد چشم هایت مانند ابر بهار بود> سیاه و خیس ولی نمیبارید همه راست می گفتند عروسی شاهزاده و گدا کجا بوده که ما دومی باشیم من آشق شده 

بودم نه عاشق منه بیچاره توی کوچه منتظر بودم تا که بیایی نمیدانستم که باید در صف منتظر بمانم ......

ولی حدا خودش میدونه میدونه آه عاشق داشکسته با چشمان خیس جهان رو می سوزونه 

 

 

                 دوست دارم با اینکه قلبمو شکستی ولی امید وارم هرجا هستی خدا به همراهت باشد

نوشته شده در سه شنبه 8 مرداد 1392ساعت 19:7 توسط کیانا |

 

عکس های جدایی غمگین عاشقانه

 

عکس های جدایی عاشقانه

نوشته شده در سه شنبه 8 مرداد 1392ساعت 19:3 توسط کیانا |

                                                                                                  aks ehsasi (13)  

                                            

 

       

دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم

 

                                           

 

 

نوشته شده در سه شنبه 8 مرداد 1392ساعت 18:59 توسط کیانا |

 

عکس های جدایی عاشقانه

 

گذشته از پنجره ی چشمانم گذر کرد در تمام خاطراتم تو هستی یاد روزای با هم بودن را کردم روزایی که با خنده روزمان را شب می کردیم روزایی که تا صداتو نمیشنیدم خواب بر من حرام بود و از آینده ی با هم بودن حرف میزدیم ولی چی شد چرا در عرض یه روز تغییر کردی رفتی و پشت سر تو نگاه نکردی رفتی و روی شکسته های قلبم پا گذاشتی کاش روز شوم هیچ وقت نمیومد ای کاش زمان در روزای خوب مان متوقف میشد و ما در کنار هم می ماندیم ولی همه ی این ای کاش ها دیگر به حقیقت نمی رسد

 

نوشته شده در سه شنبه 8 مرداد 1392ساعت 18:44 توسط کیانا |
گاهی دلم میخواد خودم رو بغل کنم

ببرمش روی تخت بخوابونمش
 
ملافه رو بکشم روش

دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم
 
حتی براش لالایی بخونم

وسط گریه هاش بگم غصه نخور خودم جان
 
درست میشه...درست میشه...

اگر هم نشد به جهنم!...
 
تموم میشه...بالاخره تموم میشه...
 
نوشته شده در جمعه 4 مرداد 1392ساعت 13:51 توسط کیانا |

 گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی

گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

 در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، 

   نیست روزی که از تو نگفته باشم

 امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،

  دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....

 نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،

 

نوشته شده در جمعه 4 مرداد 1392ساعت 13:50 توسط کیانا |

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری

میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی...

من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ،

تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه

شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما

را کسی نیست جز خدایمان

از تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم ،

تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منی

کاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ،

خسته ام از این انتظار ، سخت است بی خبر بودن از یار،

آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ،

آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند

مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم

امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ،

بیا تا فرار کنیم از همه غمها ، بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ، تا نباشیم باهم ، ولی تنها

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ،

 

نوشته شده در جمعه 4 مرداد 1392ساعت 13:41 توسط کیانا |

55995266414533333534.gifخـــــــــدایا...55995266414533333534.gif

55995266414533333534.gifبت بود،بت شکن فرستادی!!!55995266414533333534.gif
55995266414533333534.gifمن پر از بغضم،55995266414533333534.gif
55995266414533333534.gifبغض شکن هم داری؟؟؟55995266414533333534.gif

  

نوشته شده در جمعه 4 مرداد 1392ساعت 13:34 توسط کیانا |

گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم!

دیگه دوستت ندارم …..

وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری …..

مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !

اما …. نمیدانم چه حکمتیست که آدمی

همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!!

نوشته شده در جمعه 4 مرداد 1392ساعت 13:32 توسط کیانا |

حراج کرده ام ؛ تنهاییم نصف قیمت …
سوگ خاطره ها خرج می خواهد دیگر 

نوشته شده در جمعه 4 مرداد 1392ساعت 13:29 توسط کیانا |

" دوستت دارم " هایت را به کسی نگو

نگه دار برای خودم


من جانم را


برای شنیدنش


کنار گذاشته ام...

 

نوشته شده در جمعه 4 مرداد 1392ساعت 13:25 توسط کیانا |
بـچـه هـا میـدونـیـد امـروز چـه روزیه ؟؟؟ خاک تو دماغت نمیدونی ؟؟؟؟
امروز تــــــولــــــد « عــــــــبــــــــاس مـــســـتـــقـــیـــم abas_m223 هستش .
مـــن از پـــشــت هــمــیــن تــریــبــون تــولــدشــو بــهــش تـبـریـک مـیـگـم .. و یـکـی از تـرانـه هـای خـودشـو مـیـخـونـم و بـهـش تـقـدیـم مـیـکـنـم
کــــوچــــــه تــــنــــــگـــه بــــــــلـــــــه ... عـــــــبــــــــاس کـُـــلـــنـگــه بــلــه
دس بـــه مـــــوهـــــاش بـــــکــــشــیــــن .. اُســـــکـــــــُل شـــدیـ
 
نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 12:19 توسط کیانا |

                                                            دلــم فـیــلــم بــلــنــد مــی خــواهــد
                                                             یـه واقــعـیـتـــ عــاشــقــآنــه
                                                           بــا پــر از سـکــانــس هــای بــا تــو ب

نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392ساعت 12:37 توسط کیانا |

         عکس عاشقانه

چقدر خوبه که بدونی یکی یه جایی داره

یه آهنگی رو فقط به یاد تو گوش می ده

نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392ساعت 12:36 توسط کیانا |

                      

قلبی دارم خسته از تپیدن

مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..!

مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه ..

یـــک لبـــــخـنـــد ..

بــه بــازی میـــــگیــــری ..!

مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت ..

و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم ..

مــــــی گویند ســــاده ام ..!

اما مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم ..،

همیـــــــــن!

و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد ..!!‬

نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392ساعت 12:34 توسط کیانا |

 

نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391ساعت 14:14 توسط کیانا |

برایت خواهم نوشت:


از ابهام لحظه ها


از تردید


از حجم مرگ آور نبودنت


از کسانی‌ که رد می‌‌شوند و بوی تو را می‌‌دهند


برایت خواهم نوشت:


از حدیث تلخ بغض‌ها تا ابد


از قناعت به یک خاطره ، یک یاد


از صبوری من


و جای خالی‌ تو …

 

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391ساعت 14:12 توسط کیانا |

 

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

 

و باز هم تکرار ...


تکرار روزهای سرد ...


من , و
دستی که نیست ...


بــرای گــرم کردن پنج انگشت ...


داروخانه ها هم , دیگر آتروپات ندارند ...


افسوس ,
خدا را شکر , نفسی
هست , هااا ...


گرم می شود کمی , با دل یخ زده ام چه کنم , میدانی ؟ ...

 

 

نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391ساعت 14:11 توسط کیانا |

 

حکایت عجیبیست !!!!!!!

من تورا دوست دارم .....

 تو دیگری را......

 دیگری مرا.........

و اما ....

همه تنهاییم...

نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391ساعت 14:10 توسط کیانا |

اگـــــه بـهش زنـــگ میزنی رد میکنه

اگـــــه بهش میگی دوســت دارم و اون فقــــط میخنده

اگـــــه شـــبا بدون شبــخیر گفتن تــو خـوابش میـبره

یعنی :تــــاریخ انقضــای ِ تو ;توی دلــــش تموم شده!

 این یـه قــانونه! بــا قــانونِ آدمــا نــجنگ!!!

 غــرورت لــــه میشه!!

 

نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391ساعت 14:10 توسط کیانا |

آخرين مطالب
» <-PostTitle->
Design By : MohammadDesign.IR